اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

شیرکوچولوی من

سلام امیرمحمدم.عزیزم همراه بابا رفتین دندانپزشکی و سه تا دندون جلویی پایینتو کشیده دکتر. خیلی دوست داشتم تنها نباشی.اما مثل مرد بودی عزیزم.دوستن دارم.مامان عاشقته شیرکوچولوی من
6 آذر 1397

اولین دندون دایمی امیرمحمد جان در 6 سال و 17 روزگی

سلام.امیرمحمد جان دندون جلو پایین بعد از دو هفته افتاد البته به کمک بابا و یه دندون گنده از زیرش اومده بیرون.مبارک باشه موش کوچولوی من. عصری رفتیم خونه بابابزرگ.اخه دست بابابزرگ در رفته بود و ورم داشت طوری که رانندگی سختشون بود.خدا رو شکر بهتر بودن
4 آذر 1397

تولدت مبارک امیرمحمد جان

سلام امیرمحمد خوشگلم صبح روز تولدت خاله سمانه اومد با یه کیک تولد تولد خوشگل و شمع و فشفشه.اینقدر ذوق زده شدی که نگو.مامانی هم اومد و برای امیرحسین که پاش بخیه خورده بود پشمک حاج عبدالله اورد. اینقدر شمع فوت کردین که خودتون خسته شدین .اخراش خاله نرگس و متین هم رسیدین. شبش دوباره بابابزرگ و خاله سمکانه و خاله نرگس اومدن و خاله با یه پلاستیک پرر پفک اومد. شش سالگیت مبارک عزیزم.راستی خاله سمیه شاهرود بود. عاشقتم.بووووووووووووووس
17 آبان 1397

کمربند زرد گرفتین هورااا

سلام گل پسرا.امروز خاله سمیه بهم زنگ زد و داشتن پیاده رئی میکردن که بهشون گفتم تو مسیرشون بیان باشگاه پیش شما.از قضا همون موقع شما دو تا هم ازمون کمربند داشتین و خاله ها کلی ازتون فیلم گرفتن.هر دوتون کمربند زرد گرفتین.هورااااا
23 مرداد 1397

بزرق نه بزرگ

سلام خوشگلای مامان. دیشب سه تاتونو خونه مامانی گذاشتیم و رفتیم بازار. برگشتنی خاله سمیه هم اومد و امیرمحمد میگه خاله اجازه ات رو از مهدی آقا بگیر تو کرسی بخوابیم. شب اونجا موند صبحم سیده زهرا اونجا بود و با هم بازی کردین. منتظر بابا هستیم بیاد نهار بخوریم امسال یلدا هنوز معلوم نیست کجا بریم دوستون دارم.بووووس
29 آذر 1395

17 امین دندون امیرمحمد جون

سلام گل پسرا.امروز اولین مرحله خرید عیدمون شروع شد.برا جفت تون شلوار خریدیم.امیرحسین شلوار لی آبی و داداشی هم کتان خاکستری متمایل به مشکی.وای که همه چیز گرونه.تا حالا برا خودم این قدر پول شلوار نداده بودم. اما اولین دندون کرسی امیرمحمد جونمون از پایین سمت چپ داره درمیاد و من تازه دیشب که می خندوندمش اونو دیدم.مامانی 17 امین دندونت مبارک. اميرمحمد تا این لحظه ، 2 سال و 4 ماه و 9 روز سن دارد :. .: امیرحسین تا این لحظه ، 6 سال و 5 ماه و 11 روز سن دارد :. .: عقد ما: تا این لحظه ، 9 سال و 9 ماه و 1 روز سن دارد :. ...
26 اسفند 1393

آخرین باری که شیر خوردی

سلام گل پسرا امروز پنجشنبه صبح کلاس داشتم و بعدش انار شیرین خریدم و البته که صبرزرد.داداش امیرحسین خونه بابابزرگ بود.اومدم خونه انارا رو دون کردم و امیرمحمد جانم تا تونست شیر خورد یک ساعت و نیم در این بین منم سوره یاسین رو میخوندم.با حمد و خیلی دعا خوندم تا حضرت رقیه و علی اصغر ثواب این شیردهی رو از ما قبول کنن.بعد کلی بازی کردن امیرمحمد با جی جی انار خوردیم. بعد دیگه کمی صبر زرد مالیدم و روشون چسب زدم.تا بعد نهار خوردن مشکلی نبود اما موقع خواب بعد از ظهرت بهت گفتم:جی جی اوف شده کمی دلسوزی کردی و گفتی:جی جی مامان خباب هر دو تا. شبم آخرین شب روضه بابابزرگ بود که مسجد رفتیم اما برای دعای کمیل نموندیم و بابا زود برگشت. ادامه دارد ...
13 آذر 1393