پروژه مرغ امیرحسین
پروژه مرغ امیرحسین هم تقریبا به اتمام رسید.جوجه های امیرحسین ۵ماهه شدن.دوتاشون که مرغ هستن رو مامانی خریده.۳تا خروس رو فروختیم 🤭. یه خروس و ۲تا جوجه هم مونده هرکدومم۳۰۰هزارتومن ...
بهمن۱۴۰۲
سلام پسرای عزیزم.بهمن امسال رو با مریضی شروع کردین.اول امیرعلی جان چشمش عفونت کرد و بعد گلودرد شد.دو روز بعد امیرمحمد جان گوش درد شد و گلو درد . و همزمان امیرحسین جان بدن درد و گلو درد و گوش درد بعدش هم تمام بدن امیرعلی جوش زد و بعله آبله مرغان گرفته امیرعلی جان امروز سه شنبه۱۰بهمن من تا ۲ونیم کلاس داشتم.ناچارا بابا مرخصی گرفت و پیش امیرعلی موند ان شاءالله همیشه سلامتی برقرار باشه کادوهای روز پدر و مادر ️...
آذر۱۴۰۲
سلام.امروز۲۲آذره۱۴۰۲هست. دیشب بابابزرگ و مامانی اینجا خوابیدن یه مدته بابابزرگ خوابهای بد میبینه.احتمالا عوارض قرصه.یه شب من و امیرعلی خونشون خوابیدیم.دیشبم اونا اومدن اینجا. خدایا شکرت. ان شاءالله همه ی مریضا خیلی زود شفا پیدا کنند.دهه ی فاطمیه شروع شده.امرو تو مدرسه ی بچه ها عزاداریه.قراره بهشون نذری بدن با لباس مشکی رفتند🏴 آذر۱۴۰۲...
مهر ۱۴۰۲
مهر۱۴۰۲ چشم چپ بابابزرگ عمل اب سیاهش انجام شد.خداروشکر. متاسفانه نی نی خاله نرگس سقط شد دست حده نسا شکسته و طفلی خونه ی بچه هاست دایی حاجی هم از پیش ما رفت🖤🖤🖤...
۷سالگیت مبارک ته تقاری خونمون.امیرعلی جان😘😘😘 ۱۶شهریور۱۴۰۲
مسافرت شهریور۱۴۰۲ خزر آباد قم اصفهان
✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ مسافرت شهریور۱۴۰۲ خزر آباد قم اصفهان ...
مشهد دکتر امینی قلب بابابزرگ
سلام از اخرین روزای مرداد۱۴۰۲ بابابزرگ و مامانی روز جمعه همراه خاله سمانه رفتن مشهد .خاله تمام سعیشو میکنه بهشون خوش بگذره صبح جمعه رفتن خونه ی آقای اکبرنژاد دوست قدیمی بابابزرگ شبم حرم امام رضا امروز صبحم بازار ۱۷شهریور و عصر چشمپزشکی دکتر را دوشنبه نوبت عمل داده اما مامانی زنگ زد گفت بابابزرگ از صبح حال تهوع داره چیزی نخورده سرما خوردگی داره فردا دکتر قلب ببینیم چی میگه☹️☹️☹️ ان شاءالله به خیر میگذره راستی خاله سمیه هم بعله خداا جونم سلامتی همه رو ازت میخوام ...
مرداد۱۴۰۲
سلام جمعه۲۰مردادتولد شناسنامه ایم رو امسال با مریضی شروع کردم.مامانی حالت تهوع داشت منم شب جمعه خیلی حالم بد بود.عصر جمعه بابایزرگ و مامانی و بچه ها رفتن م.. درختا رو اب دادن من نرفتم. شنبه ۷صبح رفتم سازماندهی و ۱۰ساعت ندرسه ی عادی درس برداشتم.اعصابم خیلی خورده. دبیرخانه باعث شد ساعتامو از دست بدم هنوز دلم غذا نمیکشه.از ۶۵رسیدم به ۶۲.۹ مگه اینحوری وزن کم کنم. خاله نرگسم که بعله دیشب تو اتاق امیرعلی خوابیدم تا صبح.اخه میترسید با بچه رفتن آنابل دیدن ...