اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

ماست

اميرمحمد نازم سلام.خوشگلم براي اولين بار بهت ماست دادم .دوست داري!!!!!!!!!! بالاخره با روروئکت به جلو حرکت کردي و منو بابا هم با دست زدنمون مشوقت بوديم تونستي بياي طرف ميز و روميزي رو بکشي کمکم بايد فکر لخت کردن اتاقا باشم. رو سينه هم يه کم خودت رو ميگيري هنوز از چهاردست و پارفتن خبري نيست. امروز هوا يه کوچولو سردتر از ديروزه.خدارو شکر.آخه تو هم با گرما ميونه خوبي نداري و اصلا پتو رو خودت نمي اندازي.از شلوار لي هم بدت مياد.دوست داري کم لباس باشي.خيلي دوست دارم.بوي
31 ارديبهشت 1392

خواب ديدن

جيگر مامان سلام.ديگه کم مياي بغلم.کم بوسم مي کني و اين يعني داري بزرگ ميشي مستقل ميشي.از الان دلم گرفتي!!واسه روزي که ازدواج کني و بري جدا چه قانون مسخره ايه.اين قدر مامانا بچه هاشون رو دوست دارن ولي پسرا تا زن گرفتن همه چيو فراموش ميکنن اميدوارم تو اين جوري نباشي.زهي خيال باطل!!!!!!!خوش خيالم نه.اما جالبه خاله سميه فراموشت نميشه.هر چيزي واسه اونه از ساندويچ گرفته تا کادو.خوب به فکرشي. ديشب تو خواب نشستي و با صداي بلند بابابزرگ رو صدا ميزدي.خوابشو ميديدي.خوابوندمت و صبح اصلا يادت نبود.بابابزرگ ميگه:نکنه تو هم مثل من شدي!!!!!!!!!
31 ارديبهشت 1392

اولین زرده تخم مرغ

خوشگل مامان سلام.امروزبرای اولین بار یه کوچولو زرده تخم مرغ خوردی.دیگه اینکه کچل!!!!!!!!!!شدی.کچل کچل کلاچه روغن کله پاچه.کچلی دوست داریم.دیگه لباسایی که مامانی از مکه واسه داداش آورده بود و تنگش بود من اونهمه غصه خوردم حالا واست اندازه شده!!یه تیکه ماه شدی.دوست دارم.بوس
31 ارديبهشت 1392

آبرنگ

پسرم سلام.خوشگلم الان دو باره که از صبح حموم رفتی!!آبرنگاتو پیدا کردی و دوباره بدبختی من شروع شد.همین الان یه لیوان آبرنگ تو فرش پذیرایی خالی شد!!! همراه بابا رفتی تو انبار و یک ساعت تمام وسایلش رو خالی کردین.فدات بشم گل پسرم.دوست داری کارای بزرگانه بکنی.خیلی بالاتر از سنت هستی.دیشب می خواستیم بریم مهمونی تیشرت و شورتی که مامانی از مشهد واست آورده رو بهت دادم میگی:مامان کدوم آقا رو دیدی با شورت!!!بره بیرون.من اینا رو نمی پوشم.بزرگ شدم. عاااااشقتم.بوس
31 ارديبهشت 1392

روز مادر

روز مادر همراه بابا رفتي بيرون تا کادو بخري.تو يه مغازه از يه کيف سبز خوشت مياد و گير ميدي که براي مامان همينو بخريم.آخرش به يه کيف قهوه اي راضي مي شي.اصلا راضي به زحمتت نبوودم ماماني.خيلي دوست دارم.بووووووس
23 ارديبهشت 1392

آخرین جمعه ای هست که با همیم

خوشکل مامان سلام.امرور آخرین جمعه ای هست که با همیمفردا بعد6 ماه میرم سر کار .تو داداشی هم میاین خونه مامانی.یه کحولو داغی!!!!!!!!عشقم ار الان اسه فردا نکرانم.خیلی دوست دارم بووووووووووووووس
23 ارديبهشت 1392

<no title>

عزیزم سلام.رفتی باغ مامانی بهت خوش بگذره.همش داداشیت رو تو رروزک دور میدی
23 ارديبهشت 1392