اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

اولين دن دون

بالاخره اولين مرواريد گل پسري هم نمايان شد.دندون نيش بالايي سمت چپت.در نوع خودش جالب بود چون همش منتظر بودم از پايين دندوناي جلوييت دربياد اما ماماني همش همين دندونت رو نشونم ميداد و اخرشم دندون نيش بالات دراومد.مبارکت باشه گلم.دوست دارم بوووس
13 تير 1392

اولين دن دون

بالاخره اولين مرواريد گل پسري هم نمايان شد.دندون نيش بالايي سمت چپت.در نوع خودش جالب بود چون همش منتظر بودم از پايين دندوناي جلوييت دربياد اما ماماني همش همين دندونت رو نشونم ميداد و اخرشم دندون نيش بالات دراومد.مبارکت باشه گلم.دوست دارم بوووس
13 تير 1392

جوانه ماش

جيگرم سلام.گل پسري دندونات شديد مي خواره بغير از سوپ مخصوصي که بهت ميدم.سر سفره هر غذايي و که بتونم له کنم مث برنج و سيب زميني و هويج و... رو بهت ميدم که بخوري... و نون رو خيلي خيلي ماهرانه گاز ميزني و به دندون ميکشي عزيزم.تو سوپ امروزت جوانه ماش ريختم با گوشت گوسفندي تازه و برنج.بدون کدو سبز و هويج بيشتر دوست داري.ديگه اينکه هرچي رو ببيني بايد بهش دست بزني به مو کشيدن علاقه وافري داري.عينک رو که نگو.همش بايد تميزش کنم.کماکان چهاردست و پا خبري نيست.دوست دارم اندازه دنيا.
13 تير 1392

اولین ماکارونی

سلام عزیزم.خدا رو شکر دونه های روی صورتت هم خوب شدن اینم از سنجاقک و تبش امروز نهار ماکارونی داشتیم بشقاب داداشی رو کشیدی و از خجالت شکمت دراومدی منم بی خیال شدم و اجازه دادم دو تا دستاتو پر کنی و بذاری دهنت در کل زیاد نخوردی چون تا دهنتو باز می کردی منم از اون طرف قاشق غذای خودت و ماست بود که تو دهنت می شد.در کل بد نبود.الانم داداشیت داره کشتی می گیره تو هم تماشاچی.عشقمی.بوس
13 تير 1392

بیییییشعور

جیگر مامان سلام.دیشب بی خواب شدم و تا 5صبح بیدار یودم.نصفه شبی واسه خودت شروع کردی به صحبت کردن و صبحی هم اصلا یادت نبود.فعلا دستام زخم و زیلیه از ناخونای شما.بابا بهت میگه من باهات قهرم معذرت خواهی نکردی .میگی به خاطر اینکه بهت گفتم بیییییشعور.این قدر بهت رسیدیم.اینم اخرش خوب ادبیاتی پیدا کردی.به هر حال چاره ای نیست میدونم اینم موقتیه و می گذره دوست دارم.بوس
13 تير 1392

اولین ماکارونی

سلام عزیزم.خدا رو شکر دونه های روی صورتت هم خوب شدن اینم از سنجاقک و تبش امروز نهار ماکارونی داشتیم بشقاب داداشی رو کشیدی و از خجالت شکمت دراومدی منم بی خیال شدم و اجازه دادم دو تا دستاتو پر کنی و بذاری دهنت در کل زیاد نخوردی چون تا دهنتو باز می کردی منم از اون طرف قاشق غذای خودت و ماست بود که تو دهنت می شد.در کل بد نبود.الانم داداشیت داره کشتی می گیره تو هم تماشاچی.عشقمی.بوس
13 تير 1392

دوغ بابابزرگ جون

عزیزم سلام.پسملی از خستگی رو تخت ولو شدی و دستاتو دو طرفت دراز کردی.داری یاد میگیری از شکم به پشت بشی.دیروز بغل بابابزرگ اینقدر خودتو لوس کردی که نگو با دو تا دستات دو طرف صورت بابا رو گرفته بودی و تو چشماشون می خندیدی.بابا هم غش غش می خندید.ظهر بهت سیب زمینی ابگوشت و دوغ دادم.تا تونستی خوردی.نوش جونت گلم.دوست دارم تک دندونی مامان
13 تير 1392

لیموترش

خوشگلم سلام.یه کوچول تو زرده تخم مرغت نمک ریختم عالی خوردیش.اما تو سوپت لیموترش تازه ریختم خودتو اینقدر بد کردی که نگو اخرشم همه رو بالا اوردی.نصفه شبی گشنه موندی و منم عجیب شیر نداشتم بهت اشکنه پیاز دادم.هه هه هه حقت بود. خیلی دوست دارم.بووووووووووس
13 تير 1392

خودتو از تخت اویزون کردی.

پسر گلم سلام دیشب یه هویی خودتو از تخت اویزون کردی.صدات که دراومد دویدم تو اتاق چنان جانانه تقلا می کردی که نیوفتی دیدنی بود.دیگه کارای خطری میکنی.دوست دارم بوس.الانم داداشیت باهات بازی میکنه.به میگه بخور بچه نیگاه نکن تو هم غش غش می خندی.برا داداشی لواشک درست کردیم.خیلی شارزه دوستون دارم زیاد
13 تير 1392