دوغ بابابزرگ جون
عزیزم سلام.پسملی از خستگی رو تخت ولو شدی و دستاتو دو طرفت دراز کردی.داری یاد میگیری از شکم به پشت بشی.دیروز بغل بابابزرگ اینقدر خودتو لوس کردی که نگو با دو تا دستات دو طرف صورت بابا رو گرفته بودی و تو چشماشون می خندیدی.بابا هم غش غش می خندید.ظهر بهت سیب زمینی ابگوشت و دوغ دادم.تا تونستی خوردی.نوش جونت گلم.دوست دارم تک دندونی مامان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی