اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

بهمن 95

1395/11/28 10:08
نویسنده : ماماني
251 بازدید
اشتراک گذاری

دوباره سلام

امیرعلی شیر میخواست.رفتم.

این پسرکوچولو الان پنج ماه و یازده روز داره.دیشب سر سفره خیلی هان و هون میکرد.مامانی گفت یه تیکه نون بهش بدین .چنان با ولع خورد که نگو.به قول خاله نرگس لثه هاش سفت شده.دو روزه برنج خیس کردم.امروز خشکشون میکنم برای ارد برنج و بهدشم پیش به سوی غذای کمکی.

راستی دهه فاطمیه هست و روز اخر روضه مامانی برات یه روضه اضافه هم خوندن.برات نذز کرده بودم.سایز لباسات دو و سایز پوشکت سه شده.کم کمک اونام تغییر میکنه.

میتونی در حد ده ثانیه بشینی.غلت در حد سه چهار بار بیشتر نزدی.پسر اروم و خوبی هستی.عشق منی.

عصرا معمولا میریم خونه بابابزرگ.اخر شب دنبال امیرحسین میریم.دیشب بابا فوتبال داشت و امیرحسین اونجا خوابیده.زده تو خط اختراع و تموم سیم و باطری و موتور اسباب بازیا رو داغون کرده.البته یه چیزایی هم میسازه که کار میکنن.بابابزرگ از دستش امان نداره همه چی رو قایم میکنه و گل پسر دوباره پیداشون میکنه.

امیرمحمدم که زورش زیاده و مدام با سیده زهرا دعوا داره.تا غافل شیم هلش میده.در عوض متینو دوست داره بغلش میکنه.البته دیشب بهش میگفت خیلی سنگین شدی ها.

خاله سمانه و عمه منور خونه نو خریدن و خاله نرگس هم مدام تو بنگاه پلاسه.

از اتفاقات دیگه این ماه یکی ازمایش خون دادن امیرمحمد بود و دیگه هم دو تا پنیسیلین زدن امیرحسین و دندون پر کردن من.

اینم از بهمن نود و پنج ما.

دوستون دارم.بوووووووووووووووووووووس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)