بهمن 95
سلام پسرای گلم.
خداروشکر همه خوبین.هر روز صبح امیرحسین جان ساعت شش خودجوش بیدار میشه و لباس میپوشه.منتظر سرویس.پنج دقیقه به هفت میره مدرسه.درسش هم عالیه.ظهر دوازده و چهل برمیگرده.اول میره سراغ مشقاش و تموم میکنه.خدارو صد هزار بار شاکرم.
امیرمحمد جانم معمولا 12 بیدار میشه.وکارتون شبکه پویا رو نگاه میکه.فسقلی جان گاهی نه گاهی 10 بیدار میشه.بابا یک و نیم میرسه نهار میخوریم و بعد سر و صدای زندگی تو خونه میپیچه.دعوای داداشیا تمومی نداره.
امیرمحمد بیست و هفت و نیم کیلو شده ماشالله تپله.امسال هیچ فعالیتی نداره.تازه کت و شلوار ابی امیرحسین اندازه اش شده و میگه مامان من دامادم بریم عروسی.تو هم عروسی.لباس عروسیتو بپوش.
امیرحسین میگه.مامان یه چیزی بگم ناراحت نمیشی.تو مثل گوسفند و گاو پستانداری.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی