محرم 1393
پسرای گلم عزاداریاتون قبول.
امیرحسین مامان رسما زنجیر می زدی و البته اینقدر زنجیر بزرگ بود که به کمرت میخورد. و امیرمحمد مامان هم سینه میزد و شب شام غریبان به سر میزد.از یه خاله هم شمع گرفت که زود تموم شد و بعد هم یه آقا پسر دوباره بهش شمع داد.امیرحسینم که مامانی جون براش شمع خریده بود و حسابی آتیش بازی کرد.
الانم برای اولین بار امیرمحمد رو پاهام لالا کرد.آخه باید آماده بشیم از شیر بگیریمش.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی