امیرحسین حساس میشود
امیرحسینم سلام.خوشگلم از مهد رفتی خونه بابابزرگ و نیومدی ولی تا الان 4بار زنگ زدی و دلت اینجاست اما اونجا بیشتر بهت خوش میگذره.خیلی حساس شدی.دیشب یکی از اسباب بازیای خوشگلتو داغون کردی و منم دعوات کردم پریدی تو اتاق و درو بستی منم به موقع درو باز کردم.تا ده دیقه بعدش که رد میشدی و میگفتی باهات قهرم.بعد منو قلقلک دادی تا بخندم و بعد با هم مسواک زدیم و کلی خندیدیم و آشتی.
شعرای خوشگلی میخونی.سوره مصد رو امروز خوندی و یه شعر خوشگل برای مامان و بابا.خیلی دوست دارم.بوس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی