اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

این روزا خیلی دوست دارم

1392/11/5 15:33
نویسنده : ماماني
187 بازدید
اشتراک گذاری

پسر عسلی مامان سلام.خوشگلم بینیت آب میزنه و دیشب سرفه میکردی.بهت دیفن و سرماخوردگی کودک دادم.این یک ماه که بیشتر خونه بودی خوب بودی و دوباره با اولین روز مهد مریض شدی.گلم دو روز بود که کلید خونه بابابزرگ رو گم کرده بودم و دیشب جنابعالی اونو از توی کشوی قاشق چنگالا بیرون آوردیش.کشوها جزو محبوبترین وسایل اسباب بازیته.البته داداشیت هم همچین بلایی سرمون آورده بود کلید خونه رو تو جابرنجی قایم کرده بود و بعد چند ماه که ظرف خالی شد کلید پیدا شد.خدارو شکر که حافظه ات خوب بود و بعد دو روز سراغش رفتی.کماکان دالی بازی میکنی.از وسط مبلا رد میشی و میری پشتشون و پرده رو میگیری و صدهابار دالی میکنی.

قلدر شدی و حرف خودتو با گریه راه میبری.

عاشق حموم هستی.

یه کوچولو از ماشین لباسشویی میترسی و این بار با حفظ فاصله بهش خیره شده بودی.

عاشق بابابزرگی.

به بابا لم میدی.

موقع غذا خوردن تو بغل یکی هستی من و بیشتر بابا.

بعد از غذا خوردن خونمون جنگ زده میشه اساسی.

صبح خوابت میاد و اصلا دوست نداری مهد بری.

امروز با مامانی اومدیم دنبالت و منم سرزده تو اتاقت اومدم چنان مظلوم دم در نشسته بودی که دلم کباب شد محبوبه جون میگه اونجایی که تا در باز شه بپری بیرون تو اتاق پهلویی سی دی ببینی.

الانم ناز خوابیدی مثل بچه گیهات به قول داداشی داری اذون میگی.

عاشقتم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)