هرکی امیرحسین رو میشناسه میدونه اگر به چیزی بند کنه امکان نداره بشه حواسش رو پرت کرد حتی اگر شب بخوابه صبح که پامیشه یادش هست و خلاصه که سرش کلاه نمیره. یکی دیگه از بازهاش که خیلی دوست دارم اینه که جای شخصیت ها رو عوض میکنه مثلا یک روز امیرحسین بابا بزرگ و خاله سمیه امیرحسین است.خواهرم میگه امیرحسین تمام بهانه هایی رو که بابام برای کلید ندادن بهش آورده بوده دوباره به خودش برگردونده. چند روز پیش تصمیم گرفتم برای یادآوری بعضی از کلماتی که امیرحسین به طرز بامزه ایی اداشون میکنه کمی وقت بذارم و اینجا ثبتشون کنم.بعضی از این کلمات اینها هستن گیوار گیوانه مارکیوس(اسم ادکلون-شایدم یه حرف بد) چولد(یولد) مرده شده کوشیده(کشته) شده بگرس(برعکس) فروشید(ف...