اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

دارا و سارا

عزیزم یه مهد جدید رو دیدم نود درصد این مهدو بری.از مهد قبلی شرایط بهتری داره و مربیش خیلی به دلم نشست.خدا کنه تو هم زود یهش عادت کنی.دوست دارم بوس
28 شهريور 1392

دارا و سارا

خوشگلم امروز همراه بابایی به مهد جدید رفتیم من که خوشم اومد.اما تو همچین خودتو باختی که نگو.یک کلام صحبت نکردی.حتی نیومدی تا آشپزخونه رو ببینیم.خدا کنه به بهانه داداشی بری.البته راهش یه کم دوره و باید صبح خودم ببرمتون.اگه از مهد تو کوچه مون متنفر نمی شدی که خوب اینجا خیلی نزدیک بود ولی چه میشه کرد؟دعا میکنم زود دوست پیدا کنی و به شرایط جدید عادت کنی.عزیزم دیگه داری بزرگ میشی.امیدوارم یه روز بیام و اینجا رو بخونم و به این نگرانی هام بخندم.خیلی دوست دارم خوشگل مهربونم.
28 شهريور 1392

کچل نمیشم

بابا به مامانی میگفت امروز بچه ها میبرم ارایشگاه خودم سرشونو خوشگل میکنم.میگی نخیرم میخواد ما رو کچل کنه من نمیام خونه و نیومدی
26 شهريور 1392

کچل مامان

پسر گلم سلام.خوشگلم بابايي کچلت کرد.اما اين بار ارم نمندي منو هم حسابي پرمو کردي.اصلا عوض شدي.يکي ديگه شدي جيگرم دوست دارم بوووووووووووووووس
26 شهريور 1392

انگشتت تاول زده

پسر قند عسلم شرمنده ماماني.واقعا که چه بابا و مامان بدي داري.از وقتي 4دست و پا ميري سرعتت خييييلي زياد شده.امروزم متاسفانه دستت به ماهيتابه گرفت و انگشت کوچولوت تاول زد.منو ببخش جيگرم.
26 شهريور 1392

سرسره

سرسره خوشگلم سلام.بالاخره از تاب بازی خوشت ائومد و عاشق سرسره شدی.قبلا تاب بازی میکردی اما سرسره نه.اصلا.دیشب هم به اصرار بردیمون پارک و حسابی بازی کردی.خوشگلم هفته دیگه میری پیش 1.خدا کنه امسال به بهانه داداشی حداقل بری.خیلی دوست دارم بوس ...
26 شهريور 1392

مهربون مامان دوست دارم اندازه دنیا

خوشگلم اومدی بهم میگی بده خاطراتمو بنویسم.مامان عاشقته.میدونی دیشب سرفه ام گرفت یه هو دویدی تو هال و با دیدنم سریع یه لیوان آب آوردی و بهم میگی:مامان نفهمیدم چه جوری خودمو شستمو شلوارمو بالا کشیدم و اومدم پیشت!!!البته امیرمحمدم سریع با روروئکش اومد پیشم و خندید اخه داداشی به سرفه و خنده حساسه انگاری یکی قلقلکش بده قهقه میزنه و میخنده.فداتون بشم بوس.
26 شهريور 1392