امیرحسین خوشگلم.سلام گلم .دیشب خونه بابابزرگ دعوت بودیم و تو هم بعد مهدت اونجا رفتی.نمیذاری کسی توت بخوره میگی مال منه چون خودم بهش آب دادم.حالا ترتیب زردالوها رو میدی بازم چون درخت خودته.دیشب اونجا خوابیدی و امروز باهاشون م رفتی.دلم برات یه ذره شده.بوس راستی تو خونه خاله نرگس تموم پذیرایی دعا رو انجام دادی.مامانی میگه ای کلک خوب بلدی کجا کار کنی ها. عاشق مامانی هستی درعین حال بهش گفتی من شما رو دوست ندارم آخه پیر شدین زشت شدین بیچاره مامانی پای دلش افتاده!!!همه جوره به دلت میسازه و باهاش راه میاد تا حالا بهت نه نگفته.امروزم مجبورش کردی به خاله شادونه زنگ بزنه همین کارا رو میکنه که این قدر دوستش داری. عاشقتم.بوس ...