بابابزرگ و مامانی هر روز میرن مهد دنبال امیرعلی
امیر علی خوشگلم دوباره گریه میکنی.اون روز اومدم مهد به خانوم اونجا بود گفت بغلش کردن بزارن گریه کنه تا ساکت شه.دلم شکست مامانی.
رفتم خونه بابابزرگ و به مامانم گفتم.اونم در به اقدام شجاعانه امروز که همراه بابابزرگ اومده بودن دنبالت تو مهد. گله میکنم و به کم گریهکه من امیر علی رو تخم چشامه.نبینم کسی چیزی بگه
مامانش مراعات میکنه که پادردم.
خلاصه سریع خانوم مدیرت زنگ زد و عذر خواهی.بله.هوم اینه
بابابزرگ و مامانی هر روز میرن مهد دنبال امیرعلی
رفتم خونه بابابزرگ و به مامانم گفتم.اونم در به اقدام شجاعانه امروز که همراه بابابزرگ اومده بودن دنبالت تو مهد. گله میکنم و به کم گریهکه من امیر علی رو تخم چشامه.نبینم کسی چیزی بگه
مامانش مراعات میکنه که پادردم.
خلاصه سریع خانوم مدیرت زنگ زد و عذر خواهی.بله.هوم اینه
بابابزرگ و مامانی هر روز میرن مهد دنبال امیرعلی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی