مهر 96
سلام
بالاخره اول مهر رسید.
با تموم استرس های خاص خودش.
امیر حسین جان که با سرویسش رفت.
من و امیر محمد و امیر علی هم رفتیم مهد.شروع خوبی بود.
سوار تاب و سرسره شدین.عکس گرفتیم.منم رفتم.
اما هر وقت زنگ زدم جیغ امیر علی می اومد.هیچی هم لب نزدی
ظهر که رسیدیم رو دست کمک مربی بودی بی حال.افتاده و گریه میگردی.
بغلت کردم زار زدی.
شیر خوردی و آروم گرفتی
و این قصه ادامه داره.
امروز که ساعت نه بابابزرگ اومدن دنبالتون.
راستی یکشنبه هم بابابزرگ و مامانی از مکه برگشتن
مامان جونم زودتر عادت کن.نمیتونم گریه اتو ببینم.
عاشقتم.بوووس
بالاخره اول مهر رسید.
با تموم استرس های خاص خودش.
امیر حسین جان که با سرویسش رفت.
من و امیر محمد و امیر علی هم رفتیم مهد.شروع خوبی بود.
سوار تاب و سرسره شدین.عکس گرفتیم.منم رفتم.
اما هر وقت زنگ زدم جیغ امیر علی می اومد.هیچی هم لب نزدی
ظهر که رسیدیم رو دست کمک مربی بودی بی حال.افتاده و گریه میگردی.
بغلت کردم زار زدی.
شیر خوردی و آروم گرفتی
و این قصه ادامه داره.
امروز که ساعت نه بابابزرگ اومدن دنبالتون.
راستی یکشنبه هم بابابزرگ و مامانی از مکه برگشتن
مامان جونم زودتر عادت کن.نمیتونم گریه اتو ببینم.
عاشقتم.بوووس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی