کمک کردن
عزیزم دو شبه که نیمه شب بیدار میشی با گریه بعد تو بغلم میخوابی.هنوز نسبت به داداشی حساسی.یه وقتایی که شیر میخوره منو به سمت مخالف می کشونی و بعدشم بینمون دراز میکشی میگی امیر محمد دیگه شیر نمی خواد بسشه.دیشب مهمون داشتیم و طبق معمول هیجان زده شدی و هر کاری کردی.امیر محمدو تو روروئکش به سرعت عقب جلو بردی با کسی احوال ندادی.ولی اخرش همه ظرف پذیرایی ها رو جمع کردی.ممنون مامانی.دوست دارم.بوس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی