شب قدر
سلام پسرای نازم.دیشب نوزدهم رمضان بود.تا دو که مراسم بودیم.وقتی برگشتیم براتون تعریف کردم که خوبه تا سحر بیدار بمونن.امیرحسین صورتش شست و به زور بیدار موند.فدات بشم.اولین بار چهار نفری سحری خوردیم.اما امروز تا یک خواب بودین.میشه گفت روزه هم گرفتین.کوثر اومد و تا افطار با هم بازی کردین.آخر شلم با آقا سیدحسن برگشتیم.بابا رفته بود فوتبال.دوستون دارم.بوووس.راستی مقدمات شله زرد فردا رو آماده میکنم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی