اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

سفرنامه

1394/3/30 18:52
نویسنده : ماماني
208 بازدید
اشتراک گذاری

سلام من برگشتم.از جمعه بگم که بابابزرگ و مامانی اومدن دنبالتون تا رفتین بغضم شکست.تا خود فرودگاه گریه میکردم.سردرد عجیبی شدم.شب ساری بودم.فرح آباد.اون سه روزم فشرده دوره آموزشی داشتیم.امیرحسین جانم روز اخری دیگه بی طاقت شده بود.امیرمحمدم به همه میگفت مامان فاطی نیست رفته.خاله نرگس و عمه منور دعوتتان کردن بقیه رو خونه بابابزرگ بودین و همونجا هم می خوابیدن.سه شنبه هم چهارتایی اومدین استقبالم.مامانی هم بود.عاشقتم.بوووس.والبته همون روزم دهمین سالگرد عقدمون بود.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)