عباس
امیرمحمد نازم سلام داداشی میپرسید اونی که دو دستش قطع شده شهید شده زینبه بابا بهش گفت نه عباسه و تو هم قشنگ گفتی:عباس
دوباره بهت گفتم بگو و تو هم قشنگ تکرار کردی.کلا کم حرفی.بابا میگه حتما با خانومش قرارداد میکنه وقتی گفتم غ یعنی غذا بیار.
خاله سمانه هم میگه تو یه دفعه میخوای شعر بخونی.
راستی عروسکای انگشتی رو خیلی دوست داری
عاشقتم.بوس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی