اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

این روزای ما

1392/9/8 13:08
نویسنده : ماماني
125 بازدید
اشتراک گذاری


پسر فضول سلام.میری روی تخت از اونجا روی کمد و بالا میری خودتو به کامپیوتر میگری و انواع حرکات شادی بخش درمیاری.شیطون بلایی که نگو.گلای زیز میز نهارخوری روزی صد بار چیده میشن.
تلویزیون دکمه هاش زده میشه.روشن میشه کانال عوض میشه.دردری شدید شدی.به محض اینکه بابابزرگ رو میبینی چهاردست و پا میری طرفشون و از شلوار میگیری آویزون میشی و میری بغل که منم ببرین ماشین سواری دنبال خاله سمیه.
عشق ماشینی تازگیا که نمیشینی و وایمیستی و دالی میکنی من بیچاره یه دستی رانندگی میکنم.
باطری موبایلمو در میاری و میخوری!!!فعلا یکی رو داغون کردی.عاشق قندی البته خونه مامانی.اینجا از این خبرا نیست.
ار تخت هم که سریع پایین میای.
مخالف سرسخت نماز خوندنمی.امروز بابابزرگ بهت سجده کردن یاد دادن.شیطون بلا.موقع نماز مهر رو برمیداری و دفرار!!
از کلاهت متنفری.
امروز خونه مامانی سوپ خوردی دوست داشتی.
عاشق ماستی.نون خیلی دوست داری.
مامانی میگه من که نیستم شیر نیم گرم تو شیشه هم میخوری.امروز کیف مهدتو دو دستی چسبیده بودی.فعلا خوابی فدات شم.بوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)