اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

اولين باري که ازبينيت خون اومد

1392/6/20 18:09
نویسنده : ماماني
138 بازدید
اشتراک گذاری


سلام عزيز مامان
امشب يه اتفاق بد افتاد.بابايي تو رو رو تختت گذاشت و انواع اسباب بازيا رو جلوت گذاشت و رفت وضو بگيره يه هويي گفتم نکنه خودتو ازروي تخت بندازي و داشتم ميومدم تو اتاق خواب که يه صداي وحشتناک و بهدم گريه پسرم.ماماني ميخواستي به لبه تخت بگيريبلند شي که افتاده بودي و متاسفانه کف انتاقم موکت بود بلندت کردم ازبينيت خون مياومد که با دستمال کاغذي پاکش کردم و همچنان گريه ميکردييه کوچولو شير خوردي و بابا تو رو از من گرفت و بردت توي اسانسور منم با برداشتن وسايلت و پستونک ازپله ها دويدم پايين.اونجا بابا گفت که بالا اوردي و برگشت دفترچه ات رو بياره.اما تو اين فاصله تو بغلم اروم شدي و خوابيدي.مي خواستيم بريم خونه خاله نرگس اما منصرف شديم و برگشتيم اورزانس و اونجا هم اقاي دکتر مهربون گفت اگه دوباره بالا اوردي يا بينيت خونريزي داشت برگرديم که خدا رو شکر مشکليپيش نيومد.الانم رويبينت جاش مونده.خيلي دوست دارم بوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)