خونه بابا بزرگ
عزيزم دلم واست تنگه.ديشب گير دادي که لامپ رو بهم بدين برم خونه بابابزرگ چراغ خوابشون رو روشن کنم.حالا از اون لامپاي گنده بود وقتي ديدي حرفتو گوش نداديمميگي شما که به حرفم گوش نميدين منم خونه بابابزرگ ميرم ديگه هم برنميگردم.همه لباساتو هم جمع کردي تو دو تا پلاستيک بزرگ و اخر شبي هم برديمت خونه بابابزرگ.اين قهر تا 2 شب ادامه داشت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی