اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

مسافرت

1392/6/6 10:45
نویسنده : ماماني
103 بازدید
اشتراک گذاری


خوشگل مامان سلام.يه 9روزي مسافرت رفتيم که بهت خوش گذشت.تو سالروز تولد 5 سالگيت به ماه قمري مسافرتمون شروع شد.روز اول خاله سميه همراهمون بود تا مشهد.يه شب هم باهامون بود به شما دو تا که خيلي خوش گذشت.همراه خاله توپ بازي ميکردين.محل اسکانمون هم دانشگاه ثامن الحجج بود.روز بعد مهدي اقا و خاله به شاهرود رفتن و شنبه صبح هم ما به سمت شمال راه افتاديم.شب اول رو گرگان بوديم.و به نهارخوران رفتيماونجا گير دادي که فندک بخريم براي بابابزرگ.هر چي هم بهت گفتم اين چيزا به درد بابابزرگ نمي خوره قانع نمي شدي..روز بعد وارد جنگل زيباي گلستان شديم.همش اصرار داشتي تو راه نگه داريم و بزني به جنگل.صبحانه رو تو جنگل خورديم .بعد به سمت ساري راه افتاديم و چون شلوغ بود رفتيم بابلسر.اونجا هم دانشگاه رو پيدا کرديم ولي خوب چون تنها بوديم ترجيح داديم بريم بابل و تو سوييتاي دانشگاه امام علي بابل که مخصوص اساتيد بود مستقر شديم.و از اينجا به بعد تو و بابات رو نميتونستيم از کنار دريا جمع کنيم.تو که وسايل شن بازيت رو برميداشتي و پيش به سمت ساحل.يه وقتايي برج مي ساختي يه وقتايي هم به قول خودت شنا ميکردي و موجاي گنده مي خواستن تو رو غرق کنن.البته تو کنار ساحل دراز ميکشيدي با زست شنا و اب زيرت ميزد.
يه روز هم جنازه ماهي غزل الاي نهارمون رو کنار ساحل دفن کردي و با يه دختر بچه مراسم ختم براش گرفتي.يه شبم تو خيابون ساحلي کنار دريا رفتيم و تو اون صداي جالب خوردن موج ها به صخره يه شام رويايي صرف کرديم.جيگر.البته تو همه بازار اويزون من بودي که اينو بخر اونو بخر اخرشم قهر ميکردي که چيزي برام نخريدين.هرچند حداقل هر بار 3چيز متفاوت ميخريدي.يه بارم باغ وحش رفتيم چون قولشو تو مشهد بهت داده بوديم و اونجا بسته بود.از خرس و خرگوش و شير بيشتر از بقيه حيوونا خوشت اومد.با طوطيا که اصلا عکس نگرفتي.
روز چهارم يعني چهارشنبه هم مسير رو برگشتيم و از جاده زيباي جلين به شاهرود رفتيم.
مسير فوق العاده زيبايي بود به خصوص که مه همه جا رو گرفته بود و تو هم خوشحال بودي که تو ابراييم.نهار رو هم همونجا خورديم.
شب به شاهرود رسيديم و خونه عمه رفتيم.شبشم ابشار شاهرود و صبح روز بعد.به سمت خونه يرگشتيم از اينجا ديگه خاله هم همراهمون بود غروبي به خونه رسيديم و يک راست به خونه بابابزرگ رفتيم.اينم سفرنامه مختصر و مفيدت.راستي يادم رفت دعا ميکني امام رضا دوباره ما رو بطلبه.
خيلي دوست دارم.بوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)