دوباره کرونا اومیکرون.موج هفتم.تیر۱۴۰۱
دوباره کروناامیکرون
سلام.از دوشنبه هفته ی قبل مامانی تهوع داشت و بی حال بود.بعدم حالت سرماخوردگی.
روز جمعه میخواستیم بریم م. زنگ زدم بابا بزرگ گوشی رو برداشت و کفت شما از همونجا تشریف ببرین ما نمیایم.حالم خیلی بده.نافم درد میکنه
همشم میگفت حالم بده دلم میخواد برم تو یه اتاق دربسته گریه کنم.منم که اشکم دم مشکم.
رفتیم و با ماسک بردیمشون م.
اونجا یه کم روحیه ی بابا بهتر شد و فهمیدم علایم سرماخوردگی هم دارن دوتاشون.صدای مامانی هم گرفته بود.نهار خوردیم رفتیم باغ رو آب دادیم و برگشتیم.بابابزرگ با لباس خونه رفته بود ماشینو روشن کرده بود و به باغ هم سر زده بود ولی خب برگشتنی دوباره بی حال شد.بابا مهدی هم رفته بود به اون بابابزرگ کمک کنه زود برگشت و همه با هم اومدیم
بابابزرگ رو لرز هم گرفته بود
دیگه قرص سرماخوردگی و جوشان و زینک دادم بهشون بخورن.خودشون که دکتر نمیرن
خاله نرگس و خاله سمیه هم علامت دار شدن
فعلا حال بابابزرگ و مامانی بهتره
خدا رو صدهزار بار شکر
سلام.از دوشنبه هفته ی قبل مامانی تهوع داشت و بی حال بود.بعدم حالت سرماخوردگی.
روز جمعه میخواستیم بریم م. زنگ زدم بابا بزرگ گوشی رو برداشت و کفت شما از همونجا تشریف ببرین ما نمیایم.حالم خیلی بده.نافم درد میکنه
همشم میگفت حالم بده دلم میخواد برم تو یه اتاق دربسته گریه کنم.منم که اشکم دم مشکم.
رفتیم و با ماسک بردیمشون م.
اونجا یه کم روحیه ی بابا بهتر شد و فهمیدم علایم سرماخوردگی هم دارن دوتاشون.صدای مامانی هم گرفته بود.نهار خوردیم رفتیم باغ رو آب دادیم و برگشتیم.بابابزرگ با لباس خونه رفته بود ماشینو روشن کرده بود و به باغ هم سر زده بود ولی خب برگشتنی دوباره بی حال شد.بابا مهدی هم رفته بود به اون بابابزرگ کمک کنه زود برگشت و همه با هم اومدیم
بابابزرگ رو لرز هم گرفته بود
دیگه قرص سرماخوردگی و جوشان و زینک دادم بهشون بخورن.خودشون که دکتر نمیرن
خاله نرگس و خاله سمیه هم علامت دار شدن
فعلا حال بابابزرگ و مامانی بهتره
خدا رو صدهزار بار شکر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی