اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

امیرمحمد و جیش

سلام پسرا.دیشب امیرحسین همراه مامانی و بابابزرگ خونشون رفت تا شب اونجا بخوابه و برای اولین بار پشت سرشون امیرمحمد گریه کرد و مجبور شدیم ببریمش بیرون دور بدیم. امروز ظهرم امیرحسین خسته از م برگشت.اتیش روشن کرده بودن و بساط کباب رو راه انداخته بودن مامانی و بابابزرگ چایی خوردن و موقع رفتن امیرمحمدم خودشو بهشون چسبوند و داداشیا رفتن.دو و نیم دنبالشون رفتم که حسابی با خاله سمیه بازی کرده بودن و دلشون نمیخواست برگردن.نهارم ماست سیر خیار گردو خورده بودن تازه به مامانی گفتن اینم شد غذا ولی دیگه خونه خودمون چیزی نخوردن .بعدم امیرمحمد برای اولین بار تو دستشویی جیش2 کرد که جایزه پوشکش نکردم تا الان که یک و نیم ساعت گذشته و خدا رو شکر خشکه.راستی دو ...
4 شهريور 1393

سلام.: اميرمحمد تا این لحظه ، 1 سال و 9 ماه و 16 روز سن دارد : امیرحسین تا این لحظه ، 5 سال و 10

سلام امیرحسین جونم از دیروز خونه بابابزرگی.یه قفل برداشتی و میگی بابابزرگ یه اتاق توی باغ برام درست کرده البته مامانی اینو بهت گفته حالا میخوای درشو قفل کنی. امیرمحمد جونم که داره پیشرفت میکنهمیگیم یک میگه دو ابو للید(کلید)بابابوزو توتو انجوش(انگشت)به نظر بابا انگور و انجیر و ..هم معنی میده دادا بابا مامان عنو(عناب) فوق العاده به تیپت احمیت میدی و جدیدا فقط بلوز شلوار میپوشی و تاپ شورت رو دوست نداری کماکان از دستشویی رفتن متنفری برعکس داداشی که تو این سن جیشش رو میگفت. البته دو تا موجود جدایین و قابل مقایسه نیستین بابابزرگ دیشب بهت تمرین قلم به دست گرفتن داد و خوب از پسش براومدی. خودتو با اسباب بازیات سر...
2 شهريور 1393

سلام.: اميرمحمد تا این لحظه ، 1 سال و 9 ماه و 16 روز سن دارد : امیرحسین تا این لحظه ، 5 سال و 10

سلام امیرحسین جونم از دیروز خونه بابابزرگی.یه قفل برداشتی و میگی بابابزرگ یه اتاق توی باغ برام درست کرده البته مامانی اینو بهت گفته حالا میخوای درشو قفل کنی. امیرمحمد جونم که داره پیشرفت میکنهمیگیم یک میگه دو ابو للید(کلید)بابابوزو توتو انجوش(انگشت)به نظر بابا انگور و انجیر و ..هم معنی میده دادا بابا مامان عنو(عناب) فوق العاده به تیپت احمیت میدی و جدیدا فقط بلوز شلوار میپوشی و تاپ شورت رو دوست نداری کماکان از دستشویی رفتن متنفری برعکس داداشی که تو این سن جیشش رو میگفت. البته دو تا موجود جدایین و قابل مقایسه نیستین بابابزرگ دیشب بهت تمرین قلم به دست گرفتن داد و خوب از پسش براومدی. خودتو با اسباب بازیات سر...
2 شهريور 1393

اولین تنها موندن امیرحسین جان

سلام خوشگلای مامان هنوز خستگی مسافرت تو تنتونه.امروز برای اولین بار امیرحسین تو خونه موند و من و بابا و امیرمحمد بیرون رفتیم.اولش رنگ کابینت رو که سفارش داده بودم عوض کردم و بعدشم دفترچه بیمه رو تعویض کردیم و نهایتا میخوایم رنگ مبلا رو هم عوض کنیم رنگ فعلیش کرم قهوه ای خیلی شیکه.اما الان اسپرت سفارش دادیم هنوز دو دلم که قشنگ بشه یا نه. وقتی برگشتیم امیرحسین جان چایی خورده قبود کشک خورده بود آبرنگ کار کرده بود اینترنت رفته بود و آخریشم کارتون دیده قبود.البته دو سه باری هم دیگه رو چک کردیم.دوستون دارم.بوس
30 مرداد 1393

خونه

دوباره سلام.دیروز برا تصفیه حساب نهایی خونمون با مامانی رفتیم و خدا رو شکر آخرین چک رو برا آذر بهش دادم.خیالم خ0یلی راحت شد.همین الانم برا رنگ کابینت میریم.خدا رو شکر
16 مرداد 1393

مامانی عزیزم

پسرای مامان سلام.سفرمون اکی شد به قول امیرحسین میریم مشهد شمال شاهرود.الان خواب بودم یه خواب بد دیدم و با گریه بیدار شدم یه جور تلنگر بود چرا قدر مامانو خوب نمیدونم چرا خجالت میکشم ببوسمش بهش بگم دوستت دارم در حالیکه طاقت همین چند روز دوری رو ندارم.؟؟؟
16 مرداد 1393

پارک

سلام گل پسرا دیشب الویه درست کردیم رفتیم پارک صیاد.بعد شام اینقدر امیرمحمد جان اذیت کرد که نگو همش سراغ وسایل بازی میرفت و رو زمین ولو میشد جناب بابا هم که ترسوووو نیومد.خلاصه برگشتیم. کلا خوب بود.الانم آویزونمی.با دو دستت میگیریشون بوسشون میکنی و ذوق میکنی.خیلی دوست دارم.بوس کلمات جدید: تو تو گل 
14 مرداد 1393