اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

پاییز۱۴۰۱

پاییز داره تموم میشه.برو که الهی برنگردی ان شاءالله زمستون فقط سلامتی داسته باشیم.مریضی بره گورشو گم کنه الهم اشف کل مریض...
21 آذر 1401

مهر۱۴۰۱

مهر امسال تموم شد خداروشکر.اولین مهر امیرعلی جان.مدرسه رو دوست داری معلمت سخت گیره پاک کن و تراش ممنوعه تو مدرسه تون دلت بازیگوشی میخواد. یه روزم تو مدرسه زمین خوردی و گوشه ی ابرو و دستت زخمی شده😔 اون خوراکیای تو عکس هم هدیه ی مامانیه واسه زود نوشتن مشقات😍 دوستت داریم عشق کوچولوی خونمون😘😘😘
17 آذر 1401

محرم۱۴۰۱

محرم ۱۴۰۱رو با مریضی مامانی شروع کردیم.فعلا کلی قرص و امپول و داروی خواب اور میخوره مامانی. خداروشکر بابابزرگ بهتره. بعد از اومیکرون که هممون گرفتیم هنوز حالشون خوب خوب نشده. بازم خداروشکرر که به خیر گذشت جیک جیک محرم۱۴۰۱...
16 مرداد 1401

احتمالا کرونا اومیکرونAB5 گرفتیم😅

به نام خدا سلام پسرای گلم.مرداد رو شروع کردیم با سنجش امیرعلی جان.که خدا رو صدهزار مرتبه شکر عالی جواب داد و نمره ی سنجشش۱۲۱بود. بابا هم به خاطر مریضیش بعد از یکماه در دومین روز معارفه اش مرخصی داشت و خونه بود.منم که کماکان مریض.برگشتنی نون داغ خریدیم که صبحانه بخوریم.بابابزرگ بهم زنگ زد که بیا مامان حالش بد شده.اورژانس اومده.سرگیجه ی خیلی شدید و همون حالت عصبی.با امیرعلی ماسک زده رفتیم اونجا و مامانی بی حال بود و دراز کشیده.طفلک بابابزرگ هم حیابی پکر و ترسیده بود.گفتم شما با امیرعلی برین دور بزنین پیاده روی.منم نهار درست کردم و خودم بی حال بودم.هوا هم ۵۰درجه و با ماسک و مانتو خیلی گرم بود.تا یک و نیم اونجا بودم و بعد برگشتیم خونمون.امیرحسی...
2 مرداد 1401