الحمدالله
گاهی همین زندگی روتینی که داری خیلی خوبه و تو قدرشو نمیدونی..وقتی میفهمی که خدا یکی از داشته هاتو تو خطر قرار میده..اونوقت افسوس همون روزای بظاهر کسالت بارتو میخوری...
امروز صبح که بابامنو بیدارکرد و گفت قفسه سینم درد داره زیاد هزار فکر از سرم عبور کرد نفهمیدم چه طوری لباس پوشیدم و کی رفتیم اورژانس و چقدر خودمو کنترل کردم که نشکنم و گریه نکنم.
الحمدالله که مشکل قلبی نبود.خدا رو صدهزار بار شکر.
الان که دارم صدای نفسای ارومشو میشنوم من خوشبخت ترین همسر عالمم
ضمنا دیروز دوتا دندون نیش پایینی امیرمحمد جان کشیده شد.امروزم عکس گرفتیم که قایمش کردم چون ترس بچگی امیرمحمد جان دیدن عکسای رادیوگرافی سیاههفردا م باید دوتا نیش بالا کشیده بشه که راضی کردن پسرجان کار حضرت فیله.
امروز صبح که بابامنو بیدارکرد و گفت قفسه سینم درد داره زیاد هزار فکر از سرم عبور کرد نفهمیدم چه طوری لباس پوشیدم و کی رفتیم اورژانس و چقدر خودمو کنترل کردم که نشکنم و گریه نکنم.
الحمدالله که مشکل قلبی نبود.خدا رو صدهزار بار شکر.
الان که دارم صدای نفسای ارومشو میشنوم من خوشبخت ترین همسر عالمم
ضمنا دیروز دوتا دندون نیش پایینی امیرمحمد جان کشیده شد.امروزم عکس گرفتیم که قایمش کردم چون ترس بچگی امیرمحمد جان دیدن عکسای رادیوگرافی سیاههفردا م باید دوتا نیش بالا کشیده بشه که راضی کردن پسرجان کار حضرت فیله.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی