پای امیرحسین اوف شده.
امیرحسین نازم سلام.گلم شب جمعه خونه بابابزرگ خوابیدی و صبحم باهاشون م رفتی.من دانشگاه بودم و ظهری اومدیم تا رسیدیم من و داداشی باغ اومدیم و با یه امیرحسین شاد و شنگول کباب پز مواجه شدیم.نیم ساعتی اونجا بودیم و خونه اون یکی بابابزرگ رفتیم.عصری بهت زنگ زدم که بیا که ای کاش زنگ نمیزدم.اومدی و همراه غزاله و بابا پارک رفتین.منم تو خونه موندم و امیرمحمدو خوابوندم.وقتی اومدی گریه میکردی و بابا گفت چیزی نشده.منم خواستم بغلت کنم اجازه ندادی و ...یک ساعت بعد پاتو زدی بالا و دلم کباب شد.چه قدر صبئری مامان جان الاکلنگ روی پات خورده بود و ورم داشت و حسابی دردناک بود اگه اونجا بودم مطمئنا با غزاله برخورد فیزیکی داشتم.الانم مهد نرفتی و مامانی میاد خونمون عیادتت.هورااااااااااا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی